زندگی امام حسین (ع) قسمت دوم
زندگی امام حسین (ع) قسمت دوم
یزيد چهره منفور جامعه اسلامى
يزيد كه در دامن چنين خانوادهاى پرورش يافته و با فرهنگ چنين حزبى بزرگ شده بود، به آيين اسلام كه مىخواست بنام آن بر مردم حكومت كند، كمترين اعتقادى نداشت.
يزيد جوانى ناپخته، شهوت پرست، خودسر، و فاقد دورانديشى و احتياط بود. او فردى بيخرد، بيباك، خوشگذران، عياش، و كوتاه فكر بود.
يزيد كه پيش از رسيدن به حكومت اسير هوسها و پايبند تمايلات افراطى خود بود، بعد از رسيدن به حكومت نيز نتوانست حداقل مثل پدر، ظواهر اسلام را حفظ كند، بلكه در اثر روح بى پروايى و هوسبازى كه داشت، علنا مقدسات اسلامى را زير پا مىگذاشت و در راه ارضاى شهوات خود از هيچ چيز فرو گذارى نمىكرد.
يزيد علناً شراب مىخورد و تظاهر به فساد و گناه مىكرد، او وقتى در شب نشينيها و بزمهاى اشرافى مىنشست و به باده گسارى مىپرداخت، بى باكانه اشعارى بدين مضمون مىسرود:
«ياران هم پياله من! برخيزيد و به نغمههاى مطربان خوش آواز گوش دهيد و پيالههاى شراب را پى در پى سربكشيد و بحث و مذاكره علمى و ادبى را كنار بگذاريد. نغمههاى (هوسانگيز) ساز و آواز، مرا از شنيدن «اذان» و نداى «الله اكبر» باز مىدارد و من حاضرم حوران بهشتى را (كه نسيه است) با خم شراب (كه نقد است) عوض كنم» (نقدمال ما و نسيه براى كسانى كه به قيامت معتقدند)!
و با اين وقاحت به مقدسات اسلامى دهن كجى مىكرد!
او صراحتاً موضوع رسالت و نزول وحى بر حضرت محمد (ص) را انكار مىكرد و همچون جد خود ابوسفيان همه را پندارى بيش نمىداست، چنانكه پس از پيروزى ظاهرى بر حسين بن على (ع) ضمن اشعارى گفت:«هاشم با ملك و حكومت بازى كرده است، نه خبرى از عالم غيب آمده و نه وحيى نازل شده است»!!
آنگاه كينههاى ديرينه خود را از سرداران اسلام، كه در جنگ بدر و زير پرچم اسلام بستگان او را از دم شمشير گذرانده بودند، ياد كرده كشتن امام حسين (ع) را تلافى آن ماجرا معرفى كرد و گفت: «كاش بزرگان ما كه در بدر كشته شدند، امروز زنده بودند و مىگفتند: يزيد دست مريزاد!»
يك سال معاويه يزيد را با لشگرى براى جنگ با روميها فرستاد (گويا مىخواست وانمود كند كه يزيد تنها اهل بزم نيست، اهل رزم نيز هست!) و «سفيان بن عوف غامدى» را با وى همراه نمود. يزيد در اين سفر زن محبوب و مورد علاقه خود «ام كلثوم» را همراه مىبرد. سفيان پيش از يزيد با لشگريان وارد سرزمين روم شد و بر اثر بدى آب و هوا سربازان مسلمان در محلى بنام «غذقذونه»(29)به تب و آبله مبتلا شدند.
يزيد كه در راه در منزلى بنام «ديرمران»(30) در كنار «ام كلثوم» به استراحت و عيش و نوش پرداخته بود، چون از اين حادثه خبر يافت، گفت:
ما ان ابالى بما لاقت جموعهم بالغذقذونه من حمى و من موم
اذا اتكات على الانماط فى غرفبدير مران عندى ام كلثوم
من كه در ديرمران در ميان غرفهها و بالشها تكيه زدهام وام كلثوم در كنار من است، باكى ندارم كه سربازان مسلمان در غذقذونه دچار تب و آبله شوند و بميرند!
كسى كه ميزان دلسوزى او نسبت به نيروهاى رزمنده و جوانان كشور اين مقدار باشد، پيداست كه اگر مقدرات كشور را در دست بگيرد، چه به روزگار امت اسلامى مىآورد؟!
درباريزيد مركز انواع فساد و گناه شده بود. آثار شوم فساد و بى دينى دربار او در جامعه چنان گسترش يافته بود كه در دوران حكومت كوتاه مدت او، حتى محيط مقدسى همچون «مكه» و «مدينه» نيز آلوده شده بود.
يزيد سرانجام جان خود را در راه هوسرانى از دست داد و افراط در شرابخوارى سبب مسموميت و مرگ وى گرديد.
ادامه مطلب